نقدینگی چقدر قابل هدایت است؟
در فضای عمومی ایران رایج است که برخی عبارتها به طرز عجیبی در معنای اشتباه، آن هم بهصورت گسترده به کار برده میشوند. یکی از این خطاهای پرتکرار «هدایت نقدینگی» است. برخی از مدیران چنان از هدایت نقدینگی صحبت میکنند، انگار نقدینگی خودروی شخصی آنها است که به هر طرف فرمان را بگردانند، خواهد چرخید.
یک سال پیش که حجم نقدینگی در بازار سرمایه رشد شدیدی داشت، بسیاری از مدیران دولتی به خود مدال افتخار میدادند که در نتیجه اقدامات آنها نقدینگی مردم به سمت بورس هدایت شده و حالا که بازار سقوط کرده است همینها دنبال مقصرانی هستند که نقدینگی را به جای دیگری هدایت کردهاند!
اما آیا واقعا نقدینگی را چه آن زمان که به بازار سرمایه سرازیر شد و چه بعد از آن که از این بازار خارج شد، دولت هدایت میکرد و آیا اساسا ورود نقدینگی به بازار سرمایه همواره پدیده خوبی است؟
پاسخ اجمالی سوال اول منفی است؛ یعنی حرکت نقدینگی به سمت بازار سرمایه نتیجه تصمیم و اراده خودآگاه هیچ شخص یا نهادی نبوده؛ اما فعلا کاری به این بخش نداریم و تمرکز این نوشته بر بخش دوم سوال است که آیا اساسا حرکت نقدینگی به سوی بازار سرمایه پدیده خوبی است؟ لزوما خیر! برخلاف ادعای سیاستمداران صرف اینکه سرمایه مردم به بازار سرمایه بیاید و صرف خرید و فروش سهام شرکتها شود ضرورتا واجد ارزش اقتصادی چندانی نیست.
با رونق گرفتن بازار سرمایه طبیعی است که ظرفیت تامین مالی شرکتها چه از طریق اوراق بدهی و چه از طریق افزایش سرمایه افزایش خواهد یافت. اما معمولا کسانی که تصور میکنند اگر پول مردم به بازار سرمایه بیاید به نفع اقتصاد کشور است، فرض کردهاند همه یا بخش مهمی از این نقدینگی وارد بنگاههای اقتصادی میشود و صرف تامین مالی واحدهای تولیدی و خدماتی خواهد شد؛ اما این باور اشتباه است. اگر بخواهیم کمی مساله را ساده کنیم بازار سرمایه را باید دو بخش کرد، بازار سهام و بازار بدهی. بازار سهام آنجاست که اوراق مالکیت شرکتهای سهامی عام معامله میشود، اما بازار بدهی جایی است که انواع اوراق بدهی معامله میشود.
پولی که در بازار سهام میچرخد به ندرت وارد شرکتهای سهامی عام میشود و فقط بین معاملهگران دستبه دست میشود. یعنی خریدار سهام یک شرکت، معادل ارزش روز سهمی را که خریده است، به فروشنده آن سهم پرداخت میکند. در این حالت پولی در بازار جابهجا میشود؛ اما هیچ بخشی از آن وارد شرکتی که سهامش معامله شده است، نخواهد شد.
فرض کنید شما از کسی یک خانه بخرید و مبلغ مورد توافق برای خرید خانه را به فروشنده پرداخت کنید، واضح است هیچ بخشی از این پول صرف نوسازی و بهبود خانه نخواهد شد، بلکه خریدار پولش را در جیبش گذاشته و دنبال کارش خواهد رفت. معاملات در بازار سهام هم همین وضعیت را دارد.
جایی که تامین مالی شرکتها در آن انجام میشود، بازار بدهی است. انواع اوراق بدهی نظیر اوراق قرضه، اوراق خزانه، استصناع، صکوک و نیز اوراق صندوقهای پروژه، اختصاصی، سرمایهگذاری جسورانه و… در این بازار مبادله میشوند و نقدینگی ناشی از عرضه این اوراق وارد شرکتها میشود و توسعه فعالیتهای آنها را تامین مالی میکند. یکی دیگر از مزایای بازار بدهی، کمک به کشف نرخ بهره است.
پس نقدینگی واردشده به بازار سرمایه در صورتی مصروف رشد بنگاهها و کسبوکارها (و طبعا رشد اقتصادی کشور) خواهد شد که در بازار بدهی سرمایهگذاری شود. البته بازار سهام کارکردهای مثبت دیگری دارد که در جای خود مهم هستند.
اما متاسفانه سهم بازار بدهی در بازار سرمایه ایران بسیار اندک و چیزی در حدود ۵ درصد بازار است. کمتر از ۴/ ۰ درصد ارزش بازار سرمایه مصروف تامین مالی شرکتها و بنگاههای تولیدی و اقتصادی شده است. طبیعی است در چنین شرایطی آنچه بهعنوان هدایت نقدینگی به بورس خوانده میشود، تاثیر چندانی بر رشد تولید نداشته و به همین دلیل از نظر اقتصاد ملی ضرورتا اتفاق مثبتی رخ نداده است.
نکته دیگر اینکه در اقتصاد ایران که عمده تامین مالی توسط بانکها انجام میشود، حرکت نقدینگی از سپردههای بلندمدت در بانکها به سمت بازار سهام میتواند حتی اثر کاهنده بر تامین مالی بنگاهها داشته باشد. در فقدان بازار بدهی کارآمد، طبعا بار اصلی تامین مالی کسبوکارها کماکان بر عهده بانکها است که این کار را با اعطای وام و تسهیلات و خدمات اعتباری انجام می شود.
نگاه فانتزی به بازار سرمایه و تبدیل کردن رشد شاخص این بازار به یک هدف سیاسی، دامی است که نباید در آن افتاد. ایجاد دوقطبی بانک – بورس هم قطعا به نفع اقتصاد کشور نیست. هدف دولت باید رشد اقتصادی باشد.
دنیای اقتصاد
نیما نامداری_کارشناس اقتصادی
تحلیل شرکت های بورس اوراق بهادار را در گزارش بازار بخوانید.
کانال تلگرام: https://t.me/farabibourse
ما را در آپارات دنبال کنید: http://www.aparat.com/kargozari.org
خرید و فروش آنلاین سکه و طلا : https://kargozari.org/2018/05/25/gold