به ندرت اتفاق می افتد که عموم فعالان و تحلیلگران بازار معتقد به معقول بودن قیمت سهام باشند اما قیمت ها با شیب تندی افت کند.

یک زمانی بحث سر ارزنده بودن یا ارزنده نبودن است. یک زمانی بحث سر حباب بودن یا نبودن است… یک زمانی یک جمعی معتقدند که بازار گران است و یک مقطعی معدود افرادی، در گوشه کناری می گویند که بازار ارزنده نیست.

امروز، به ندرت میبینیم جایی بحث باشد که بازار گران است! با این حال بازار سهام با شیب تندی افت می کند و کف های قبلی نیز، از دست رفته اند. بسیاری از نمادها نسبت به ابتدای خرداد و تیر که بازار یک کف جدید ساخته بود، بازده منفی ایجاد کرده اند.

ما در تحلیل ها، ابتدا متغیرهای مهم را شناسایی می کنیم. این متغیرها، ثابت نیستند مثلا امروز توافق و مذاکرات سیاسی، نرخ ارز، نرخ بهره، بازارهای جهانی و ارزش معاملات آن مولفه هایی هستند که دائما محل بحث قرار میگیرند.

پیشتر هم عرض کرده ام، معمولا آنچه اتفاق می افتد، هیچ کدام از سناریوها نیست چون یک رویداد در نهایت، جمع مثبت و منفی های متغیرها است. این بازار و کلا اقتصاد، یک ترازوی هراز-کفه است که یکی را جا به جا کنی، روی تمامیت بخش ها اثر می گذارد.

این بحث خیلی تکراری است که بگوییم دلار و بازار جهانی ممکن است افت کند! به هر حال هرچیزی ممکن است اما اولا درصد احتمال آن و مقدار آن مهم است!

ما در طول سال های اخیر، با شرایط ضعیف تر ازین، p.e بالاتری را تجربه کرده ایم. یک فضای کم ریسک همراه با یک نرخ بهره بالا را نمی شود با هم جمع کرد. یعنی نمی شود بدترین سناریوها را چید و گفت علت منفی بودن بازار این است که همه، بدترین حالت را فرض می کنند.

بعید می دانم پشت پرده خاصی هم باشد، اتفاقا همه چیز عیان است. ارزش معاملات به شدت کاهش یافته و یک رکود عمیق را نشان می دهد. علت چیست؟ وقتی تعداد افرادی که اعتقاد به ارزنده بودن بازار دارند، بسیار زیاد است پس چرا شاهد تقابل شدید عرضه و تقاضا نیستیم؟

پاسخ ساده است! چون پول نیست … چرا دلار رشد نمی کند؟ چون آنجا هم پول نیست … چرا بازار مسکن در رکود تورمی قرار گرفته؟ چون پول نیست…

روند افزایش نرخ بهره بین بانکی، کاملا نشان می دهد که پول به کدام سمت در حال حرکت است که البته، پشت این حرکت، یک اجبار هم وجود دارد. خیلی واضح این است که مسبب شرایط فعلی، سیاست های اقتصادی دولت است.

افزایش ۲درصدی نرخ بهره در فضایی که تورم رکورد زده، نباید روی بازار سهام تاثیر بگذارد اما میبینیم که تاثیر آن افت چند-ده-درصدی سهام بوده است!

به بیان دیگر

افزایش ۲درصدی نرخ بهره، یک ترجیح و تمایل جدی برای تغییر جهت سرمایه گذاری افراد ایجاد نمی کند در فضایی که تورم ۴۰درصد است! بلکه آن پولی که به اجبار به سمت اوراق حرکت می کند عملا منجر به رکود بازارها شده است.

حالا اگر دولت، مثلا برای برون رفت از مشکلات یک سال زمان بخواهد، این منطقی است که بازارها را قفل کند و با این اوراق فروشی مشکل را به تاخیر بیاندازد تا از بحران عبور کرده و بعدا شرایط بازارها را عادی کند اما اگر فرض کنیم که شرایط مثل امروز باشد، میزان اوراق سررسید شده سال آینده به همراه کسری بودجه ای که روند صعودی دارد، باعث می شود تا دولت نیازمند فروش اوراق بیشتری باشد!

حالا سال آخر دولت بود، میگفتیم مشکلات را به دوش دولت بعدی می اندازد ولی دولت آقای رئیسی سال بعد چه می کند؟ وقتی باید حجم بیشتری اوراق بفروشد، ایا باز هم نرخ بهره را بالاتر می برد؟ اینچنین باز هم ما یک فنر فشرده در تمام بازارها خواهیم داشت که با یک شوک، قیمت ها به شدت جهش می کند و یک تلاطم عجیب و بزرگ را مشاهده خواهیم کرد.

صبر ما زیاد است و به نظاره می نشینیم اما آیا دولت به ته این بازی فکر کرده است؟

ولید هلالات

#تحلیل_بنیادی   #گزارش_بازار

فعالان و تحلیلگران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *