ریشه های تصمیم سازی امارات نسبت به اسراییل

طی ۷۲ سال گذشته، اسراییل پیوسته آماده بوده با همسایگان دور و نزدیک خود به عادی سازی دست یابد.بر خلافِ همه کشورهای خاورمیانه ، حاکمیتِ امارات نسبت به آیندۀ خود اجماع تئوریک دارد: کشوری که پایۀ حکمرانی را تولید ثروت می داند. برای تداومِ سیاستِ تولیدِ ثروت امارات، یک دکترینِ امنیت ملی لازم است که عادی سازی با اسراییل در چارچوب آن دکترین امنیت ملی قابل تفسیر است. به نظر می رسد ارزیابی از آیندۀ سه کشور و ارتباط امارات با این سه کشور، حاکمیت آن را به سوی عادی سازی با اسراییل سوق داده است

۱. آمریکا( ۵۰% )

آمریکا کشوری است تحتِ سیطرۀ گروه های لابی. حدودِ ۱۶۰۰۰ گروهِ لابی در طیفِ وسیعی از مسائل داخلی و خارجی، دستگاهِ تصمیم گیری آمریکا را تغذیه می کنند. این یک تحولِ چشمگیر در نظام حکومتی آمریکا است.سیاست مدارِ آمریکایی در کانون این لابی ها قرار می گیرد: هر گروهی از امکانات مالی، پایگاه اجتماعی و از همه مهمتر، توان سازماندهی بیشتری برخوردار باشد، قاعده، سیاست گذاری و قانون را به سمت خواسته ها و منافع خود پیش می برد. امارات برای آنکه ثروت یابی وامنیتِ درازمدت خود را در خاورمیانۀ بی ثبات تضمین کند به تنهایی قادر نبود در شبکۀ پیچیدۀ لابی های آمریکا، منافع و مصالح خود را تامین کند.

بنابراین به قدرتمندترین شبکۀ تاثیرگذاری بر سیاست و تصمیم سازی آمریکا در خاورمیانه یعنی اسراییل و یهودیان آمریکا رو آورد.هم اکنون در واشنگتن هیچ کشورِ عربی به اندازۀ امارات به دستگاهِ حاکمیتِ آمریکا دسترسی ندارد. عادی سازی با اسراییل این دسترسی را دوچندان می کند. ازاین به بعد، دیپلمات های امارات تقریبا به هر فردی که بخواهند در دستگاه اجرایی، سیاسی، مالی-بانکی، قانونگذاری و رسانه ای آمریکا دسترسی پیدا خواهند کرد. یهودیان آمریکا حدود ۱۹۲۰، یعنی یک قرن پیش، شبکه سازی و تاثیرگذاری بر دستگاه تصمیم گیری آمریکا را آغاز کردند و هم اکنون میوه های آن را می چینند. امارات با این تصمیم اخیر، خود را به صورت ساختاری وارد شبکه می کند و با مغزِ قدرت در آمریکا به نوعی ائتلاف و اتحاد می رسد

۲. عربستان سعودی(۳۰%)

به نظر می رسد بن سلمان در نهایت، حدود سه تا چهار دهۀ آینده قدرت را در این کشور در دست داشته باشد. او دو چالش پیش روی خود دارد: اول، ایده ها و طرح های خود را برای آینده، در درونِ حاکمیتِ عربستان به اجماع برساند و دوم آنرا در میان مردم عربستان به قرارداد اجتماعی تبدیل کند.

امارات هم اجماع حاکمیتی دارد و هم آن را به قرارداد اجتماعی تبدیل کرده است. هرچند عربستان و امارات به لحاظ سیاسی هم سو هستند ولی ریاض ضرورتاً یک شریکِ جامع الاطرافِ تامین امنیتِ ملی امارات تلقی نمی شود.چرخشِ امارات به سوی اسراییل که از شش سال پیش مقدمات آن در حال فراهم سازی بود، تهدید کردن این کشور را سخت تر می کند. عربستان شریکی استراتژیک باقی می ماند ولی در حوزه امنیتِ ملی، امارات هم اکنون شعاعِ تصمیم سازی خود را در دایره ای وسیع تر با ماهیتِ غیرعربی می گستراند

۳. ایران(۲۰%)

به نظر می رسد که در ذهنِ اماراتی ها، ایران کشوری است که هر لحظه ممکن است راه و روش جدیدی را در پیش گیرد. اگر بازیگری به خصوص در حوزۀ امنیتی غیرقابل پیش بینی باشد نمی توان با آن بنای مشارکت فراهم آورد. بنابراین، از دید امارات باید ساز و کارهایی طراحی کرد تا کمترین صدمه را دید.

این ذهنیت، امارات را به سمتِ اطمینان سازی در حوزۀ امنیت ملی خود پیش برد به طوری که: با توجه به بی­ ثباتی­ های خاورمیانه و تبعات نا مشخصِ تقابلِ ایران با آمریکا و اسراییل در اقصی نقاط منطقه که ممکن است سالها ادامه یابد، امارات خود را به اسراییل نزدیک و آمریکا نزدیک تر کرد تا با ذهنیتی که از رفتارشناسی ایران دارد سطحِ مصونیت خود را افزایش دهد و در عین حال، بر محاسبات ایران نسبت به خود و منطقه خلیج فارس اثر بگذارد.

همه کشورها حوزۀ امنیت ملی دارند و نسبت به دهه های قبل، به مراتب بیشتر به آن توجه می کنند. ریشۀ اصلی تصمیم سازی امارات در عادی سازی با اسراییل دسترسی به اهرم های جدید در تامین امنیت ملی است.تقابل و رویارویی از تانک و جنگنده به کیفیتِ عملیاتیِ هوشِ مصنوعی انتقال یافته است. امارات می خواهد به طور ساختاری وشبکه ای به این پارادایم جدیدِ تامین امنیت ملی بپیوندد.

شاهزاده های جوان و میان سال از پان عربیسم جمال عبدالناصر، وحدت عربی و دیگر ایسم ها فاصله گرفته اند و بیشتر به فکر کشور خودشان و آیندۀ اقتصادی آن هستند. از این زاویه، با نسل های گذشته و پدران خود تفاوت هایِ جدی استنباطی دارند.

✍️دکتر محمود سریع القلم
مجمع فعالان اقتصادی

تحلیل شرکت های بورس اوراق بهادار را در گزارش بازار بخوانید.

خاورمیانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *