تعداد کدهای سهامداران حقیقی از سال ۹۷ تا پایان اسفند ۹۹ از عدد ۷.۳ میلیون نفر به ۵۷.۷ میلیون نفر رسیده، بعبارتی ضریب نفوذ بازار سرمایه از ابتدای دوره آقای روحانی سالانه ۱۳٪ رشد کرده. درسته که یک بخش زیادی از این افزایش ضریب نفوذ بازار بعلت آزاد سازی سهام عدالت هست ولی خوب با این حال از این تعداد ۲۰.۷ میلیون نفر سجامی هستند و در عرضه های اولیه هم مشارکت میکنند. بصورت برآوردی بازار ما تقریبا ۱.۹ میلیون فعال حرفه ای و نیمه حرفه ای داره. دقیقتر بخواهیم صحبت کنیم ضریب نفوذ بازار از ۷٪ در سال ۹۲ رسیده به ۴۴٪ در سال ۹۹.

حالا از یک زاویه دیگر این موضوع را نگاه کنید…سال ۸۰ عده ای برای اولین بار موفق به ثبت کانون سهامداران حقیقی شدند حتی مجوز را نیز از سازمان دریافت کردند ولی به دلایلی در خلال تاسیس، فرایند متوقف شد، مجددا سال ۸۵ عده ای از فعالان بازارپیش‌قدم شده تا کانون سهامداران حقیقی را تاسیس کنند، این فرایند فرسایشی تا سال ۹۰ طول کشید و چندین بار هم از سازمان بورس تقاضای مجوز کردند اما هر بار، سازمان مستقیم و غیرمستقیم این خواسته را رد کرد.

خوب این دو جنبه را در نظر بگیرید

(۱)مردمی شدن شفافترین بخش اقتصاد و (۲)پیگیری مطالبات سهامداران. سهامداران خردی که بدلیل پراکندگی سهامشون در تصمیم های مدیریتی شرکتها نقشی موثری ندارند.

با این مقدمه بعنوان یک سهامدار خرد تصمیم گرفتم در نبود کانون حقیقی، خودم همتی کنم و در شرکت هایی که برآوردم از ارزش واقعی شرکت با قیمت تابلو فاصله قابل توجهی داشت وارد میدان شوم، در این مسیر تلاش کردم هم‌صحبت سایر سهامداران شده و احساس شراکت با آنها را در خودم تقویت کنم. اولین نمونه بیمه رازی بود. در بیمه رازی مدتی بود صورتهای مالی شرکت و دارایی های ثابت آن را بهمراه برادر عزیزم مطالعه و ارزیابی میکردیم، در اثنای این بررسی ها مواردی توجهم رو جلب میکرد که بعنوان یک سهامدار،‌همیشه بعنوان هشدار در نظر میگرفتم. اگر مدیری منافع مشتریان رو در نظر نگیرد، منافع سهامداران رو هم نادیده خواهد گرفت و بالعکس.

نمونه هایی مثل این:
۱)در فصل اول ۹۹، خسارت پرداختی ۱۱۸ میلیارد تومان بود اما معوق به یکباره از ۲۶۸ میلیارد تومان به ۳۹۴ میلیارد تومان افزایش پیدا میکرد. مستحضر هستید زمانیکه خسارتی به یک موسسه بیمه اعلام میشه شرکت مبلغی را بعنوان خسارت در نظر گرفته و بعد از طی مراحل اداری،‌ کل مبلغ خسارت را پرداخت میکند. این تفاوت بین رقم برآوردی و پرداختی فصل بعد، همان خسارت معوق است.
۲)این اتفاق در فصل سوم ۹۹ هم رخ میدهد. مقطعی که خسارت پرداختی ۵۹ میلیارد تومان اما خسارت معوق ۳۸۸ میلیارد تومان برآورد میگردد. در حقیقت شرکت با طولانی کردن دوره پرداخت خسارت گرچه در ظاهر به نفع سهامداران ولی به برند شرکت آسیب وارد میکند.
۳)این رو بگذارید کنار این موضوع که بر خلاف رویه حقیقی مشتری‌مداری در عمل، شرکت ۱۸ میلیارد تومان هم برای تبلیغات میدانی هزینه کرده است.(سال ۹۹)
۴)همزمان با اتمام سال مالی شرکت من و دکتر عملکرد شرکت را شروع به بررسی دقیق تر میکنیم. حق بیمه های صادره شرکت ۱،۱۲۵ میلیارد تومان، حق بیمه های وصولی۴۸۷ میلیارد تومان، سهم نگهداری ۷۵۴ میلیارد تومان، خسارت حق بیمه های نگهداری۷۵۰ میلیارد تومان، درآمد نمایندگان ۱۱۷ میلیارد تومان، سود ناخالص بیمه ای ۷۴ میلیارد تومان. با توجه به سطح توانگری ۴۵۰ میلیارد تومانی شرکت تا اندازه ای انتظار این وضعیت را داشتم اما نکته ناراحت کننده، در عملکرد واحد سرمایه گذاری است. مانده ابتدای دوره ۱۴۲ میلیارد تومان، پایان دوره ۲۸۰ میلیارد تومان که اگر روش محاسبه سرمایه گذاریها را تغییر نمیداد باید ۹۲ میلیارد تومان ذخیره کاهش ارزش پرتفو در صورت های مالی مینشست.
واقعا از عملکرد شرکت ناراضی بودم در سالی که شاخص کل ۱۵۷٪ بازدهی داشت مدیریت پرتفوی شرکت ۹۷٪ بازدهی به همراه داشته، منتظر فرصتی بودم که به شرکت رفته و با مدیرعامل و سایر مدیران دیدار کنم.
۵)تا زمان مجمع که صحبت از افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی ها شد و بختیاری در ناباوری،هنگام برگزاری مجمع عمومی اعلام کرد که بلوک بانک آینده را بصورت مبایعه نامه ای به شرکتی در سالیان گذشته واگذار کرده و در ازای آن برج جهان کودک را دریافت کرده است. با تحقیقات بیشتر متوجه شدم که خریدار این بلوک، یکی از شرکت های متعلق به آقای انصاری است. تا اینجا کمی خیالم راحت شده بود.
چون از حیث تساوی ارزش دارایی های مبادله شده تردیدی نداشتم اما موضوعی ذهن من و بردارم را آزار میداد. آیین نامه شماره ۹۷ شورای عالی بیمه، ماده ۱۸ که در صورت تجدید ارزیابی از دارایی های ثابت شرکت تا ۳ سال بعد از آن هم نمی تواند رقم مذکور را در محاسبه حد نصاب سرمایه گذاریهای موضوع این آیین نامه تاثیر بدهد. خاطرتان هست مدیری که منافع مشتریان شرکت را بعنوان ذینفعان در نظر نگیرد مشابه این رفتار را با سایر ذینفعان(در اینجا سهامداران) خواهد کرد.
موضوع را هم با سهامدار عمده و هم سازمان بورس در میان گذاشتیم و انصافا، هر دو طرف به بهترین شکل ممکن رسیدگی کردند. سهامدار عمده با تغییر بختیاری و دعوت از دکتر جباری بعنوان مدیرعامل جدید شرکت و سازمان با ابطال معامله.

در نهایت

در تمام این مدت تنها چیزی که بنظرم دلگرم کننده بود اتحاد بینظیر جمعی از سهامداران ورازی و مطالبه حقوقشان حتی در غیاب مجمع سهامداران حقیقی است.اما در این بین، رفتار نظارت فرابورس نه تنها مشوق فرهنگ سهامداری نبود بلکه با گذشت بیش از یکسال از سهامداری ما، سوظن ناظر همچنان باقی بود.

نه تنها هیچ کمکی به شفافیت بیشتر در وضعیت سهام شرکت انجام نمیداد بلکه در کمال تعجب با قرار گرفتن در برابر سهامداران و بستن و تعلیق های طولانی مدت(در حال حاضر نماد ورازی در ۳ ماه گذشته ۵۰٪ روزها تعلیق بوده) موجبات تضییع حقوق سهامداران را مهیا می کند، هر ناظر بیطرفی معنادار بودن تعلیق های مکرر این نماد را تصدیق خواهد کرد. در روزهایی که مردمی شدن شفاف ترین بخش اقتصاد کشور توام با نظارت بیشتر سهامداران بر عملکرد شرکتها یک تحول در حکمرانی مبتنی بر شایسته سالاری و تولید حداکثر ارزش افزوده را میدهد، نقشی که فرابورس در این گذر تاریخی ایفا میکند بهیچ وجه برازنده رسالت و ماموریت این شرکت نیست.

صحبت را اینجا تمام میکنم تا انشالله به این موضوع از زاویه دیگری همچون تحولات #وبرق و #اتحاد_مثال_زدنی سهامدارانش در روزهای آینده بپردازم.

محسن جلالی

#بازار_سرمایه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *