تلخ تر از زهر …
حکایت بازار شبیه این بازی های اتاق فرارشده منتهی برای انها بازی و برای ما واقعیت است . سهامداران و فعالان که چه عرض کنیم مفعولان بازار را داخل اتاقی انداخته و در را هم قفل کردند و از در و دیوار ان وحشت و ترس می باید و آن بیرون هم برخی بیخیال در حال چیپس خوردن و سخنرانی و چه بسا خندیدن به دست و پا زدن ما باشند …
چند روز پیش که تیتر بورس کمپانی را می زدیم یکی اعتراض کرده بود که چرا این تیتر را زدید برای بازار خوب نیست ! ولی به واقع اینجا این موضوع را با شدت و درد بیشتری تجریه کردیم …
مشکل این است که دولتی که باید به فکر بازار باشد و جریان پول را خبری و غیرخبری به سمت بازار هدایت کند همه چیز را به کتفش گرفته و اصلا عین خیالش هم نیست . از دولت بدتر هم سازمان بورس است که سر خود را در برف فرو کرده و برای حفظ صندلی حاضر به اعتراض نیست . شرکت ها هم یکی از یکی بدتر … هئیت مدیره ها همه از ترس از دست رفتن صندلی خفه خون گرفته اند و بازار مانده همین فعالان …
بازار امروز را بعد از تعطیلات اسفند در حالی پشت سر گذاشتیم که انتظارات از یک بازار نرمال کمی بیشتر بود ولی بازار با فشار فروش عجیبی مواجه بود و بازهم انگار خبری آن پشت است که همه از آن بی خبرند … فکر میکنیم باردیگر این نظریه تقویت شده که کم کم اگر تحرکات بیشتری را شاهد نباشیم ناامیدی سراغ بازار امده و فضای بازار را تلخ خواهد کرد … تلخ تر از زهر مثل این روزها و البته غیرقابل تحمل …
قبل تر هم هشدار دادهایم که اگر بازار به ابزار اعتماد خوشبینی و اخبار مثبت تجهیز نشود و نتواند جریان پول را به سمت بازار سوق دهد خیلی زود سه جریان فشار فروش برخی حقوقیها برای شناسایی سود آخر سال و تسویه حساب برخی کارگزاریها و همچنین نقد کردن برخی حقیقیها روند خاص و خوشبین که به وجود آمده بود را پرچالشتر میکند . چیزی که همین روزها هم با آن مواجه هستیم …
در روزهای گذشته و در گزارش بازارهای اخیر مفصل در مورد چشم انداز بازار و خوش بینی و بدبینیها به بازار صحبت کردیم اینکه چارتیستها معتقدند هم از بعد سیکلهای زمانی و هم از سایر اندیکاتورها جای خوبی هستیم یک طرف است و یا اینکه گزارشهای ماهانه و بورس کالا نیز فضای متفاوتی را نشان میدهد طرف دیگر …
حقیقت امر این است که با دید بنیادی بخواهیم به بازار نگاه کنیم اگر دولت برق جدیدی به بازار وصل نکند این گزارشهای ماهانه و فضای بورس کالا و معاملات آن نشان میدهد که اوضاع شرکتها در فروش جالب و جذاب پیش میرود و این به گزارش میان دورهای و ۱۲ماهه نیز منتقل میشود به این معنی که بازار از نظر بنیادی و pبه s تاریخی در نقاطی قرار گرفته که در حداقل ممکنه خود است و یک تحرک و نشانه برای رشد او کافیست اما در واقعیت ماجرا چه خبر است …
دقت کنید که حتی نیمچه خبرهای مثبت هم اخیرا در جهت دهی به بازار ناموفق عمل میکنند که این ناشی از یک خلاء بزرگ است خلایی که هر کاری میکند نمیتواند جریان پول را به سمت بازار سوق دهد ببینید یک نکته مهم وجود دارد ما نمیگوییم پول بیرون بازار نیست و یا جریان پول خشک شده خیر اتفاقاً جریان پول قوی و درشت در بازار وجود دارد اما انگیزه لازم برای خرید در بازار نیست … انقدر سر این جریان پول بلا اوردند که فکر نمیکند که میتواند اینجا سود کند …
این جو چطور تغییر میکند ؟!!
دیگر با خرید صندوق های حمایتی هم نمیتوان امیدوار بود و فقط و فقط باید اخبار مثبت سلسله وار به بازار برسد …
این انگیزه باید با رسیدن اخبار پی در پی مثبت ایجاد شود چیزی که در حال حاضر در چهره تصمیم گیران بازار دیده نمیشود و همه سکوت عجیبی را اختیار کردند یکی میگفت ۶ الی ۷ تصمیم مثبت نیاز است تا بازار از این فضا خارج شود که خلاصه آن را اگر بخواهیم اسم ببریم باید گفت اول از همه تعیین تکلیف گواهی ۳۰ درصد است که یکی از مهمترین آنهاست تغییر سیاستها در دلار نیما یکی دیگر از آنهاست اعلام حمایت نصف و نیمه دولت از بازار سرمایه یکی دیگر است و در صنایع نیز رسیدن اخبار مهم از صنعت خودرو و عقب نشینی از زدن جیب شرکتهای پتروشیمی و پالایشی رویداد مهم دیگر و در نهایت کدال و بورس کالا هم به کمک این موارد میتوانند بیایند…
چیزی که در حال حاضر زمزمه و رگه ها و شمههایی از آن به چشم میخورد اما آنقدر پررنگ نیست که جریان پول را برای خرید قلقلک داده و ریسک به ریوارد را بپذیرد و در واقع نه شجاعت پذیرش این موارد وجود دارد و نه عقلانیتی که بخواهد به بازار کمک کند فعلاً همه درگیر کنترل نرخ ارز و کنترل فضای تورم هستند و از همه چیز غافل شدند… برخی هم میگویند شما جماعت بورسی چند هزار نفر هستید که هیچ اهمیتی برای حاکمیت ندارید … غافل ازاین که این کوته فکران نمیدانند تیشه به ریشه تولید و اقتصاد و سرمایه گذاری میزنند و این ضربه شما در قالب علم و قواعد اقتصادی به زودی چنان سیلی به صورت شما بزند که تا سال ها رد انگشت او روی صورت شما بماند …
در چنین شرایطی است که این خلا پر نمیشود و جریان پولی وارد بازار نشده و حتی با وجود رسیدن خبرهای مثبت زمزمه این اخبار نمیتواند کمک ویژهای به بازار داشته باشد …
و اما حرف آخر …
حرف آخر امروز در ادامه همین بخش و گفتار بالاست منتها به صورت واقعی و جدی یک موضوع را مورد پرسش و کنکاش قرار میدهد…
بیایید به عقب برگردیم به روزهای اردیبهشت به جایی که بسیاری معتقدند ضربه زدن به بازار از آنجا آغاز شد درست مثل روانشناسان که ریشه بسیاری از مشکلات افراد را در کودکی آنها جستجو میکنند ما هم ریشه بسیاری از شرایط فعلی بازار را باید به گذشته برگردیم و در آن فضا جستجو کنیم
نرخ خوراک اسم رمز عملیات تخریب بازار بود که در آن مقطع زده شد و تا به امروز ادامه داشته است ماجرا بسیار ساده و روشن بود برخی بدون هیچ فکر و زمینه تحلیلی و کاری به واسطه جبران کسری بودجه ناگهان دست در جیب شرکتها کردند و پتروشیمیها اولین آنها بودند و نرخ گاز ۷ هزار تومان را بخشنامه کردند … نرخی که هیچ مبنایی نداشت
درست بعد از این جریان بود که بازار با ریزش و چالشهای فراوان مواجه شد و اعتماد از بازار کوچ کرد…
امروز اگر بخواهیم بر اساس فرمول و واقعیت و عقلانیت به ماجرا نگاه کنیم نرخ خوراک چیزی حوالی ۴۵۰۰ تومان است که تازه بسیاری همین فرمول را نیز قبول ندارند اما در هر صورت به عنوان یک نرخ و یک فرمول پذیرفته شده وقتی صحبت از نرخ ۴۴۰۰ تومان میشود به تبع آن نرخ سایر اقلام انرژی برای سایر صنایع نیز کاهش خواهد یافت…
این یعنی آغاز یک تغییر و برگشت به عقلانیت …که قاعدتا باید از سمت دولت اعلام شود ولی میبینیم همه به خصوص دولت ساکت است و از زدن جیب شرکت ها لذت میبرد. سازمان بورس بی عرضه هم نقش مامور تماشاچی را دارد …
از خود میپرسیم چرا جریان پول به بازار وارد نمیشود؟؟!! طبیعی و روشن است هرگاه عقل و منطق و عقلانیت در تصمیمگیریها آغاز شد میتوان به این برگشت جریان پول نیز امیدوار بود اگر دولت به واقع برنامه قرار گرفتن در مسیر عقلانیت و بهبود بازار را دارد شاید این اولین گامی باشد که میتواند بردارد و بپذیرد که همه چیز بر اساس فرمول باشد و یک اطمینان نسبی را به فعالان بازار بدهد اما شما میبینید در همین نقطه نیز دولت حاضر به برگشت نیست و این رفتار دولت بازخورد دارد خود را در رفتار جریان پول در مواجهه با بازار نشان میدهد
این یک مثال ساده بود… در بسیاری از ابعاد شرایط همین است بازار چشم به دولت میکند و تصمیم میگیرد وگرنه نقدینگی وجود دارد جریان پول هم آماده است اما انگیزه و الارم لازم را برای این موضوع پیدا نمیکند و چنین رفتاری دارد
این روزها خیلی دل و دماغ نوشتن نیست اما سعی میکنیم بنویسیم تا بلکه شاید کسی با خواندن آن به فکر تغییر باشد تغییری که دیر یا زود رخ خواهد داد اما هزینه زمانی و ریالی آن به پای سهامداران نوشته میشود
بتا سهم
سهامداران / سهامداران / سهامداران / سهامداران / سهامداران